|
|
|
|
|
جمعه 12 تير 1394 ساعت 18:58 |
بازدید : 13403 |
نوشته شده به دست hossein.zendehbodi |
( نظرات )
اينجا غزل سياسی و باران سياسی است
حرف شروع و نقطهی پايان سياسی است
آدم... فريب... وسوسه... يک سيب سرخ... بعد
در كل فريب و حيلـه ی شيطان سياسی است
وقتـــی كـــه كافــــرم به چــــه ايمان بياورم
حتی قسم به ساحت قرآن سياسی است
بايد بــــه عمــــق فاجـــــعه نزديکتر شوم
ها! ماجرای نوح و طوفان سياسی است
خاكی كه خشک می شود از پيش چشمتان
ايــــن خشکــی مداوم گلدان سياسی است
***
بابا: گرسنهايــم كمـــی نــان نمــــی خری؟!
سگ دو زدن براي كمی نان سياسی است؟!
تا كـــی فقط اسارت و در جـا زدن؟! بفهــم
اصلاً وجود و خلقت انسان سياسی است
---------------------------------------------------
اینجــا شروع یک غـــزل و یک جنایت است
دارم هوار می زنم بیش از دو ساعت است
لطفا نپرس دیگر از ایــــن رسم کــهنه مان
خنجر زدن به پشت که از روی عادت است
با عرض احترام بگویم کــه مدتـــی است ... !
این نامه ها همیشه تمامش شکایت است !
اینجـــا هــوا بد است نشد زندگی کنیم
باید سفر کنیم به جایی که راحت است
حتــــی نمی شود کــــه بگویـــم چــه خسته ام !
ساکت شدن همیشه خودش یک سیاست است
*
دارم بــه انتهای غـــــزل می رسم ولی –
پایان این غزل که شروعش جنایت است-
من را به دره های عمیقی کشانده است
فهمیده ام که داد و هوارم حماقت است!
------------------------------------------------------------------
:: برچسبها:
شعر عاطفه جاهدی ,
اشعار عاطفه جاهدی ,
شعر ,
عاطفه جاهدی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
|